نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

سوتي هاي نيکا

از همون موقعي که شروع کردي به صحبت کردن و جمله سازي وقتي کلمه اي رو فراموش مي کردي يه کلمه اي شبيه، بر همون وزن يا با حروف پس و پيش استفاده مي کردي  هنوزم اين کار رو مي کني و در عين اينکه مثلاً به روي خودت نمياري که اشتباه گفتي اما کاملاً حواست به عکس العمل منم هست ... يعني خودت متوجه هستي که اوني نيست که توي ذهنت دنبالش مي گشتي نمونه هاي زيادي پيش اومده که شايد يادم نمونده باشه ... کتاب دوست داشتني شنگول و منگول رو باز مي کني و به ني ني ميگي گرگ بلا که "قاوعي" (واقعي) نيست ... ميدوي کنارم و ميگي ماماني من اون طرف بودم "رود" (دور) بودم اينا رو نمي ديدم ... کتاب سه بچه گربه رو باز مي کني و با صداي آهنگين مي گي سه تا بچه گربه بودن خ...
16 آبان 1391

زیارت

شب تولدم خواب دیدم رفتم زیارت شاهچراغ، انگار نیکا هم خیلی کوچیک بود و بغلم بود، و برای برگشتن ماشین گیرمون نمی اومد و خیلی استرس داشتم، هر چی فکر کردم چیز دیگه ای یادم نیومد از خوابم ... فردا شبش یعنی دیشب به بابایی گفتم خیلی دوست دارم برم زیارت، اگه رسیدی زودتر بیا بریم، بابای مهربون هم که شبا واقعاً خسته میاد خونه بازم مهربونی کرد و ما رو برد، وقتی داشتم چادرنماز برمیداشتم نیکا گفت منم می خوام نماز بخونم، خلاصه چادر نماز ایشون رو هم برداشتیم و رفتیم شاهچراغ ... دم در ورودی باید چادر سر میکردم که نیکا هم خواست همینکارو بکنه، تازه توی صحن کنار من نماز هم خوند، جالب بود تا چادرش از سرش لیز می خورد زودی سرش می کرد، برگشتنه هم من چادرمو برداشت...
10 آبان 1391

تولدت مبارک ...

امروز تولد منه، هشتمین روز از آبان دوست داشتنی و پرخاطره، چه هدیه ای با ارزش تر از شنیدن تبریک تولدت از زبون گنجشک کوچولوی مهربونت و بعد هم دوستان و عزیزانت که به یادت بودن ... امروز صبح وقتی داشتم شلوار نیکا رو که هنوز خواب بود بهش می پوشوندم(دیشب با شلوارک خوابیده بود) یواش یواش چشماشو باز کرد و مثل اکثر روزا لبخند زد، خواب آلو بود اما می دونستم که بیدار میشه و دیگه نمی خوابه، همینطور که آمادش می کردم بهش گفتم دخترم امروز روز تولد منه ها، گفت : "تولدت مبارک" ... وای خدا این زیباترین هدیه تولدم بود ... فدای اون صدای خوابالودت بشم من ... دوستان مهربونم هم که بینهایت بهم لطف کردن و با آرروهای قشنگشون دلم رو خوشحال کردن، از همتون ممنونم، واق...
8 آبان 1391
1